مووی کاتیج

“سئو موک ها” (با بازی “پارک یون بین”) دختری با آرزوی تبدیل شدن به یک دیوا است. او پس از برنده شدن در یک مسابقه UCC به سئول می‌رود تا در آزمون مورد نیاز شرکت کند. اما یک حادثه ناگوار او را به جزیره‌ای خالی از سکنه منتقل می‌کند و او برای 15 سال در آنجا سرگردان می‌شود. بعد از این مدت، به دنیای واقعی باز می‌گردد و رویای تبدیل شدن به یک دیوا را دنبال می‌کند.

دختری بدشانس با مردی مرده آشنا می شود. این دو با توانایی‌های فوق‌العاده‌شان به خوبی با هم کار می‌کنند، اما توطئه‌ای را کشف می‌کنند که شامل ابرانسان‌ها می‌شود.

هان یی جو توسط هان جین وونگ و لی جونگ هه به سرپرستی گرفته شد. با این حال، پدر و مادر و خواهر کوچکترش هان یو را دوستش ندارند. او همیشه از خانواده اش جدا بود. اکنون هان یی جو با جونگ سه هیوک ازدواج کرده است. او متوجه می شود که شوهرش دوستش ندارد و به خواهرش علاقه دارد. در همان روز هان یی جو تصادف می کند و می میرد. وقتی از خواب بیدار می شود، خودش را در زمان نامزدی می بیند. او برای تغییر سرنوشت و انتقام گرفتن از خانواده اش، نامزدی خود را با جونگ سه هیوک قطع می کند و …

اوه تک یک راننده تاکسی است. مردی به نام گوم هیوک سو به او یک میلیون وون پیشنهاد می دهد تا او را به شهر بندری “موکپو” ببرد. اوه تک قبول می کند اما خبر ندارد که مسافرش یک قاتل است! از طرفی مادر مقتول، هوانگ سون کیو، در تعقیب آنهاست…

در دوران طلایی برلین و پیش از وقایع سریال «خانه کاغذی»، او و دارودسته زبردستش در پاریس جمع می شوند تا نقشه یکی از جاه طلبانه ترین سرقت های او را بکشند.

جانگ بیونگ ته دانش آموز دبیرستانی است که همیشه در مدرسه مورد قلدری قرار می گیرد. یک شب خانواده او به طور ناگهانی به شهر دیگری نقل مکان میکنند. در این زمان شایعه ای در میان دانش آموزان مدرسه جدید او پخش می شود. شایعه ای که گفته می شود بهترین مبارز پسر ملقب به ببر سفید به مدرسه آنها منتقل می شود. در اولین روز جانگ بیونگ ته در مدرسه جدیدش، همه او را با ببر سفید اشتباه می گیرند و…

دانش‌آموزان کلاس دوم دبیرستان یویل به یک سفر میدانی فرستاده می‌شوند، اما در آنجا متوجه می‌شوند که باید در یک بازی مافیایی مرگ شرکت کنند. این بازی تبدیل به یک جنگ روانی فاحش بین دانش‌آموزان می‌شود، جایی که هرکس برای زنده ماندن باید استراتژی‌ها و حرکات هوشمندانه‌ای اجرا کند. لی یون سو با توانایی های مشاهده و استدلال برجسته، سعی در فرار دارد. کیم جون هی به عنوان رئیس کلاس با احساس عدالت و مسئولیت قوی درگیر ماجرا می‌شود، در حالی که اوه یونگ وون با رتبه اول در آموزشی، اما تنها و طرد شده، باید با دیگر دانش‌آموزان همکاری کند تا زنده بماند.

داستان اولین روزهای شکل گیری دنیای سینمایی مارول و پستی و بلندی های این مسیر که شرکت مارول تجربه شان کرد.

یک تیم نخبه نیروهای ویژه که یک شبکه تروریستی مرگبار را ردیابی می کنند، جهنمی برای منفجر کردن لاس وگاس...

«جیب بر حیله گر»، داستان بزرگسالی شاهزاده معروف دزدان از کتاب الیور توییست را روایت می کند که حالا جراح شده اما هنوز وسوسه ارتکاب جرم رهایش نمی کند.