مووی کاتیج

داستان نوجوانی که در سال 1978 بعد از شنیدن آهنگی از بروس اسپرینگتون معنای زندگی واقعی که دنبالش بود را در می یابد.

در یک شهر دوست‌داشتنی به نام آگلی ویل یک سری عروسک‌های زشت در آن‌جا زندگی می‌کنند. آگلی ویل جایی است که هرچه افراد غیرعادی‌تر باشند، مشهورتر هستند و خاص‌تر به‌نظر می‌رسند. همه چیز به صورت عادی پیش می‌رود تا این‌که عروسکی به نام موکسی و دوستانش تصمیم می‌گیرند که به سمت دیگر کوهی که در نزدیکی شهر آن‌ها قرار دارد، سفر کنند.

زن و شوهری در یک پمپ بنزین توقف می کنند، جایی که 6 سال دارند. دست دخترش شکسته آنها به سرعت به بیمارستان می روند. اتفاق عجیبی در آنجا در حال رخ دادن است. زن و دختر ناپدید می شوند.

دورا، دوستانش را در ماجراجویی رهبری می‌کند تا والدینشان را نجات داده و راز بین شهر گمشده طلا را پیدا کنند.

داستان فیلم در شهر نیویورک و در دهه 1970 میلادی اتفاق می‌افتد و درباره همسران گنگسترهای ایرلندی است که بعد از به زندان افتادن شوهرانشان، تصمیم می‌گیرند تا کسب و کار شوهران خود را اداره کرده و راه آن‌ها را ادامه دهند.

مدیر عامل یک تشکیلات بین‌الملی بزرگ دو تن از بهترین مدیرانش را برای پی بردن به علت ربوده شدن محموله‌های کوکائین عازم می‌کند.

مردان سیاه‌پوش همواره از زمین محافظت کرده‌اند، در ماجراجویی جدید، آن‌ها بزرگ‌ترین تهدید را از زمین دور خواهند کرد.

یک وکیل موفق، حرفه خود را به خطر می‌اندازد و پس از درگیر شدن در رابطه با پسر برادر نوجوان خود، خانواده‌اش را از هم جدا می‌کند.

یک مامور پلیس به نام ویک بعد از تصادف خودرو‌اش، یک راننده تاکسی اینترنتی اوبر به نام استو را استخدام می‌کند تا یک فروشنده مواد را دستگیر کند.

خصومت بین پرندگان داستان و خوک‌های سبز فریب‌کار شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد.