مووی کاتیج

داستان اصلی فیلم درباره ی کارمند صبوری به نام “سیمون جیمز” (جس ایزنبرگ) که تحت تسلط همه از جمله عشقش “هانا” (میا واسیکوسکا) است؛ زندگی ناچیز “سیمون” در حال نابودی است زمانی که “جیمز سیمون” (جس ایزنبرگ) را ملاقات می کند، مردی که دقیقا از لحاظ ظاهری شبیه اوست ولی شخصیتش کاملا خلاف اوست.

یک بازیگر زن سالخورده که تصمیم گرفته کارش را کنار بگذارد، آخرین پیشنهاد کاری را قبول می کند. اما این تصمیم او برایش عواقبی در پی دارد که…

"استالینگراد" تبدیل به جهنم و بهشتی برای کسانی که لیاقت دریافت پاداش را دارند می می شود.اینکه چگونه آنها پیروز شدند،چگونه از شکست گریختند در فیلم به تصویر کشیده شده است...

دختری یهودی به نام استر به عنوان ملکه‌ای جدید برای خشایارشا انتخاب می‌شود. آیا او می‌تواند مانع برنامه شیطانی برد هامان برای نابودی یهودیان شود؟

مشتریان یک بار تفریحی به گروگان گرفته میشوند، افسر پلیس جنایی ژنگ ون (جکی چان) و دختر سرکش او میامیاو (جینگ تیان) در میان گروگانها هستند، آدم ربا یعنی جیانگ (لیو یه) که همان صاحب بار تفریحی است قصد دارد با این کار آزاد سازی مجرمی را تضمین کند که چندین سال زندانی بوده …

وید والکر ( کریگ رابینسون ) تمام شرایط را محیا کرده برای اینکه یک پیشنهاد رسمی ازدواج به دوست دخترش گریس ( کری واشینگتن ) بدهد تا به خوبی و خوشی این دو زیر یک سقف بروند. اما نکته ای که وید همیشه کنجکاو و نگران آن بوده این است که وی هرگز خانواده گریس را ملاقات نکرده! به همین جهت بزودی به همراه گریس برای تعطیلات آخر هفته به خانه خانواده گریس می روند...

یک حلقه ازدواج گمشده باعث دنبال کردن دیوانه واره معتادین و یک پیرو “الویس” می شود.

سون هی که برای دیدار استادش به مدرسه قدیمی اش میرود اتفاقی با دوست پسر سابق خود ملاقات میکند .

داستان این فیلم در مورد مردی است که در یک گودال پر از اجساد به هوش می آید و حافظه اش را از دست داده است، او باید بفهمد که آیا قاتل یکی از افراد غریبه ای است که او را نجات داده اند یا اینکه خودش قاتل است...

باران مبارز کردی، هم‌اکنون کلانتر شهر اربیل پایتخت کردستان عراق می‌باشد.با وجود صلح و آرامش در شهر او احساس بطالت میکند، وتصمیم میگیرد از شغلش استعفا دهد،اما در نهایت موافقت میکند که به پایگاه مستقردر مرز ایران و ترکیه بپیوندد.