مووی کاتیج

سال 1949 لس آنجلس است، شهر توسط گانگسترها و یک اوباش بدخواه به نام میکی کوهن اداره می شود. جان اومارا که مصمم به پایان دادن به فساد است، تیمی از پلیس را گرد هم می آورد تا رهبر بی رحم را سرنگون کنند و آرامش را به شهر بازگردانند.

یک شهروند نیویورکی، عمیقاً مضطرب و در حال انکار، به سانفرانسیسکو می رسد تا بر خواهرش تحمیل شود. او شبیه یک میلیون دلار به نظر می رسد اما پول، صلح یا عشق به ارمغان نمی آورد.

خانواده مانزونی، یک قبیله مافیایی بدنام، تحت برنامه حفاظت از شاهدان به نرماندی، فرانسه نقل مکان می‌کنند، جایی که به زودی سازگاری با آن‌ها چالش برانگیز می‌شود، زیرا عادت‌های قدیمی‌شان سخت می‌میرد.

یک فرود تصادفی باعث می شود کیتای ریج و پدرش سایفر روی زمین سرگردان شوند، هزاره پس از آن که حوادثی باعث فرار بشریت شد. با مجروح شدن سایفر، کیتای باید سفری خطرناک را آغاز کند تا کمک کند.

زنی مطلقه که تصمیم می گیرد مرد مورد علاقه اش را تعقیب کند، متوجه می شود که او شوهر سابق دوست جدیدش است.

نویسنده P.L. تراورز پس از ملاقات اکراه با والت دیزنی که به دنبال اقتباس از کتاب های مری پاپینز برای نمایش بزرگ است، به دوران کودکی خود فکر می کند.

گروهی از دوستان با مرگ یکی از آنها در تصادف از هم جدا شدند. بعداً او به عنوان یک روح باز می گردد که سعی می کند به بهشت ​​برود اما برای انجام این کار دوستانش باید به او یک آرزو را برآورده کنند.

رهبر یک کارتل مواد مخدر از دادگاه خارج می شود و با سرعت به سمت مرز مکزیک می رود، جایی که تنها چیزی که سر راه او قرار دارد یک کلانتر و کارکنان بی تجربه اش است.

برای یک پلیس مخفی، بازی در نقش یک پلیس و هم یک بدجنس مشکل است.

پدری مخفیانه برای DEA می رود تا پسرش را که پس از راه اندازی یک معامله مواد مخدر زندانی شده بود، آزاد کند.