مووی کاتیج

پکن، دهه ی 1920. دو پسر بچه در آکادمی اپرای پکن آموزش می بینند، و در جوانی یک متخصص ایفای نقش های مردانه می شود و دیگری نقش های زنانه. این دو، به رغم فراز و نشیب های سیاسی تا دهه ی 1970 روی صحنه می روند...

داستان موجودی میمون شکل که مادر یک مردی را گاز می گیرد. زن بیمار شده و بعد از مدتی می میرد، اما طولی نمی کشد که دوباره به زندگی برمیگردد و شروع می کنند به کشتن و خوردن سگ‌ها، پرستاران و همسایه‌ها و ...

یک ماریاچی در حین سفر با یک جانی قاتل اشتباه گرفته می شود و باید از دست گروهی که قصد کشتن او را دارند پنهان شود.

رمان نویسی به نام «هلن شارپ» (هاون) و دوستش «مادلین اشتن» ـ ستاره ی برودوی ـ (استریپ) بر سر «ارنست منویل» (ویلیس) با یکدیگر رقابت دارند. این دو با استفاده از اکسیر زندگی، عمر جاودانی پیدا می کنند.

دوقلوهایی که هنگام تولد از هم جدا شده اند به راههای متفاوتی رفته و یکی تبدیل به مکانیک و دیگری رهبر کنسرت کلاسیک می شود. در نهایت در بزرگسالی با هم برخورد کرده و به اشتباه وارد دنیای یکدیگر می شوند...

جان برلین , یک پلیس شهری بزرگ از لس‌آنجلس , به سمت یک پلیس کوچک پلیس حرکت می‌کند و بلافاصله خود را در حال تحقیق درباره قتل می‌داند . با استفاده از تئوری‌هایی که توسط همکارانش رد شده‌است , جان یک زن نابینا به نام هلنا را ملاقات می‌کند که او جذب شده‌است . در همین حال , یک قاتل

یک سال از ماجرای فیلم قبلی می گذرد. این بار کوین در شهر نیو یورک گم شده است و دو دزدی که سال پیش به خانه او آمده بودند هم از زندان گریخته و فاصله چندانی با کوین ندارند ...

بعد از تخقیر شوهر خودکشی میکند. بیوه حامله به تلخی بچه خود را از دست میدهد و عازم ماموریتِ انتقام برعلیه یک زن و خانواده اش میشود...

«کریستوفر کلمب» اعتقاد دارد که کره ی زمین گرد است و برای دستیابی به سرزمین های بکر و ثروتمند باید در اقیانوس به طرف غرب حرکت کرد. سرانجام در سوم اوت سال ۱۴۹۲، «کلمب» با سه کشتی «پینتا»، «نینیا» و «سانتا ماریا» رهسپار دریا و کشف قاره ی نو می شود...

یک ویدئو علاقه مند 14 ساله آنقدر گرفتار فانتزی فیلم است که دیگر نمی تواند با دنیای واقعی ارتباط برقرار کند ، به حدی که مرتکب قتل می شود و اعتراف روی دوربین را برای والدینش ضبط می کند.