مووی کاتیج

بابی ساندز، جمهوری‌خواه ایرلندی، زندانیان یک زندان ایرلند شمالی را در اعتصاب غذا رهبری می‌کند.

داستان اسکار گرانت سوم، یک جوان 22 ساله ساکن منطقه خلیج، که در آخرین روز سال 2008 با دوستان، دشمنان، خانواده و غریبه ها به سر می برد.

نویسنده جوانی که غریبه ها را برای مطالب دنبال می کند، با دزدی ملاقات می کند که او را زیر بال خود می گیرد.

یک آشپز ماهر به غرب سفر کرده و به گروهی از تله‌گذاران خز در اورگان پیوسته است، اگرچه او فقط با یک مهاجر چینی که به دنبال ثروت اوست، ارتباط واقعی پیدا می‌کند. به زودی این دو در یک تجارت موفق با یکدیگر همکاری می کنند.

لیبی دی تنها هشت سال داشت که خانواده او به طرز وحشیانه ای در مزرعه روستایی خود در کانزاس به قتل رسیدند. تقریباً سی سال بعد، او با اکراه موافقت می کند که جنایت را دوباره بررسی کند و حقایق تلخی را که منجر به آن جنایت شده است، آشکار می کند.

گروهی از دوستان در طی یک حمله هیولاهای وحشیانه در اعماق خیابان های نیویورک در یک ماموریت نجات می روند.

سه مرد را دنبال می کند که عاشق زیباترین پیشخدمت هستند: یک صاحب رستوران روشنفکر، یک موسیقیدان مرموز و یک تاجر بی نظم. در طول جنگ جهانی دوم رخ می دهد.

سه دوست دبیرستانی پس از انجام یک کشف باورنکردنی در زیر زمین، قدرت های فوق العاده ای به دست می آورند. به زودی متوجه می‌شوند که زندگی‌شان از کنترل خارج می‌شود و پیوندشان در حالی که جنبه‌های تاریک‌ترشان را در آغوش می‌گیرند، آزمایش می‌شود.

یک پسر جوان و خانواده کارگری اش در بلفاست، اواخر دهه 1960 پرآشوب را تجربه می کنند.

تیم در سن 21 سالگی متوجه می شود که می تواند در زمان سفر کند و آنچه را که در زندگی خودش اتفاق می افتد تغییر دهد. تصمیم او برای تبدیل کردن دنیای خود به مکانی بهتر با دوست دختر، آنقدرها هم که فکر می کنید آسان نیست.