مووی کاتیج

فیلم داستان آنسا (نقش بازیگری: Alma Pöysti)، یک دختر کارخانه کبریت سازی است که در یک سوپرمارکت کار می‌کند و زندگی خسته‌کننده‌ای را تجربه می‌کند. در یک شب تصادفی، او با هولاپا (نقش بازیگری: Jussi Vatanen) آشنا می‌شود، یک کارگر الکلی که در تنهایی مبارزه می‌کند. با وجود تفاوت‌ها و سوءتفاهم‌ها، این دو نفر تلاش می‌کنند یک رابطه بسازند. نتیجه این تلاش باعث موفقیت هولاپا در کنترل اعتیاد به الکل می‌شود و این داستان به یک تراژیکمدی عاشقانه تبدیل می‌شود.

پس از حمله آلمان نازی به لهستان در سال 1939، شوروی در نوامبر همان سال به کشور فنلاند حمله کرد. در این بین مردم فنلاند خانه ها و خانواده های خود را ترک کردند و عازم جنگ شدند. این فیلم بر روی دو برادر کشاورز متمرکز است…

فیلمی بر اساس رمانی تحسین‌شده به قلم “واینو لینا” که روایتگر داستان یک واحد پیاده‌نظام است که ماموریت آنها در جنگ جهانی دوم بیش از سه سال طول کشید و …

یوها همسرش را در حادثه ای از دست داده است. اکنون با گذشت سال ها او هنوز هم احساس تهی بودن کرده و توانایی برقراری ارتباط با افراد را ندارد. ملاقات با مونا، یک زن چیره گرا، همه چیز را عوض می کند.

چهار سرباز کهنه‌کار آفریقایی-آمریکایی جنگ ویتنام، بار دیگر به‌جنگل‌های این کشور بازمی‌گردند و به‌دنبال رهبر جوخهٔ خود هستند تا شاید وی را پیدا کنند و البته گنجی را که در دلِ جنگل‌های ویتنام دفن شده است، بیابند اما…

ناتالی،‌ دیلن و الکس، برای مردی به‌نام چارلی کار می‌کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمی‌کند. در مأموریت این بار، اریک ناکس، یکی از نوابغ فن‌آوری‌های الکترونیک ربوده شده و راجر کوروین اهریمنی شماره‌ی یک تلقی می‌شود...

ربکا دختری است که آرزوی بزرگش مانکن شدن و کار در یک مجله‌ی بزرگ و معروف مد است. اما او نمی‌تواند به آروزیش برسد. بنابراین در یک شرکت کوچک مشغول به کار می‌شود. او کم کم سعی می‌کند به آرزویش برسد و می‌خواهد اینکار را با خرید بهترین لباس‌ها انجام دهد.

هنگامی که یک کهنه سرباز، طلایی را از کویر لاپلند استخراج می‌کند، سعی می‌کند تا غنیمتش را به شهر برگرداند، اما سربازان نازی به رهبری یک افسر بی‌رحم اس‌اس مقابل او می‌ایستند.

پنج برخورد همزمان اما با اختلاف ساعت طبیعی میان کشورهای مختلف در پنج شهر دنیا میان راننده‌های تاکسی و مسافران‌شان رخ می‌دهد

M وارد هلسینکی می شود تا مورد حمله وحشیانه اراذل و اوباش قرار گیرد و توسط پزشکان اعلام شود که مرده است. او زنده می شود، اما هیچ خاطره ای از گذشته یا هویت خود ندارد. او زندگی خود را از ابتدا بازسازی می کند، اما گذشته ناگزیر به او می رسد.