مووی کاتیج

«والتر فیلدینگ» و همسرش به دنبال یک خانه ی جدید هستند، اما توانایی مالی بالایی ندارند. طولی نمی کشد که آن ها با یک پیرمرد آشنا می شوند که یک خانه ی بزرگ کاخ مانند را با قیمتی ارزان به آن ها می فروشد. اما بعد از نقل مکان به خانه جدیدشان، این کاخ فرو می ریزد. با این حال آن ها نا امید نشده و تصمیم می گیرند دوباره آن را بسازند...

یک بازیگر اشفته، یک مجری تلویزیون، و یک طراح بازیهای رایانه ای، راه زندگی مرموز و در هم پیچیده شان را پیدا می کنند و …

کاترین وینتر که استاد دانشگاه است پس از از کشته شدن همسر و فرزندش ایمان خود را نسبت به دین از دست داده و زندگی اش را صرف مبارزه با خرافات مذهبی کرده است. مردی به اسم داگ به او اطلاع می دهد که آب رودخانه ای که از کنار شهرشان می گذرد به تازگی به رنگ قرمز درآمده و مردم شهر که مذهبی هستند این را نشانه ای از انتقام الهی می دانند و این را به خانواده فقیری که در کنار رودخانه ساکن هستند نسبت می دهند. کارتین عازم آن شهر می شود تا این راز را کشف کند و در آنجا با حوادث و اتفاقات عجیب دیگری روبرو می شود از جمله…

«رابين» (لوييس) قبول کرده است که جنين يک زوج ثروتمند را در رحم خود بزرگ کند . اما دو تبهکار خرده پا به نام هاي «پارکر» (فيليپ) و «لانگباف» (دل تورو)، «رابين» را مي ربايند. اين دو مطمئن هستند که زوج ثروتمند حتما باج قابل توجهي را براي بازپس گرفتن مادر و جنين خواهند پرداخت…

داستان پنج زندانی سیاسی کوبا که از اواخر دهه 1990 به جرم جاسوسی و قتل توسط آمریکا زندانی شده بودند و…

یک خواهر و برادر پس از چندسال سرگردان گشتن در یک شهر مخروبه و جستجو برای غذا و سرپناه، وارد آخرین ساختمان شهر می شوند. در این ساختمان مردی وجود دارد که به آنها پیشنهادی خطرناک برای زنده ماندن می دهد...

این فیلم درباره ی مردی به نام «آرماندو» است که در مکزیک زندگی می کند و تمام عمر خود را در مزرعه پدریش کار کرده است اما یک روز به علت بدهی که پدرش بالا آورده مزرعه به دست قاچاقچی خبیثی می افتد و حال آرماندور تلاش میکند تا مزرعه پدریش را از چنگ او در بیاورد…

«سال» صاحب ایتالیایی-آمریکایی یک پیتزافروشی در بخش سیاه‌پوست نشین بروکلین است. در یک روز گرم، درگیری لفظی «سال» با یکی از سیاه‌پوست‌های آشنای محلی به نام «باگین اوت»، منجر به شلوغی و درگیری در محله می‌شود.

جوانی ثروتمند و جذاب بنام «سزار» که همیشه در ارتباطش را دخترها موفق بوده است، اکنون برای رهایی از شر آخرین معشوقه اش، بنام «نوریا» به مشکل خورده است. سزار به تازگی عاشق دختری بنام «سوفیا» شده و با او ارتباط برقرار کرده است، اما طولی نمی کشد که در یک تصادف اتومبیل، سزار چهره ی زیبایش را از دست می دهد...

«تام» (کاویزل) را که ظاهرا پیمانکار است، پلیس های مخفی وسط شهر سن فرانسیسکو بازداشت می کنند. جرم او جنایت، از نوع مشکوک و نظامی اش است. این طور که پیداست، در پس ظاهر معمولی «تام» پرونده ای مملو از فعالیت هایی مربوط به کاماندوهای ویژه ی ارتش نهفته است …