مووی کاتیج

یک زوج دفترچه خاطرات خود را در یک کمد نگه داری می کند و می دانند که هر کدام نوشته های دیگری را خوانده است و...

ها یئون برای فرار از زندگی فقیرانه‌اش به اجبار به یکی از معشوقه‌های پادشاه تبدیل می‌شود. بعد از این، در کاخ شاه دو مرد اشرافزاده عاشق او می‌شوند و...

دکتر Gibarian , عضو یک تیم در یک ایستگاه فضایی که پایه Solaris را مطالعه می‌کند , درخواست ویدئویی عجیب و خود را به دوستش , روان‌پزشک غیرنظامی , دکتر کریس کلوین انجام می‌دهد تا با پدیده‌ای نامشخص در داخل آن مقابله کند , پدیده‌ای که تجربه و سابقه کریس ممکن است قادر به توضیح و حل آن باشد . کریس یاد می‌گیرد که سفر او توسط برنامه فضایی به عنوان یک نیروی امنیتی برای بررسی , که تیم امنیتی که در حال حاضر گم شده‌است , به ایستگاه اعزام شده‌است . وقتی کریس وارد ایستگاه شد , دو نفر از اعضای تیم نجات , دکتر گوردون و اسنو ( دکتر Gibarian خودکشی کردند ) , که هر دو با حالتی عصبی رفتار می‌کنند . کریس همچنین دو نفر از افراد غیر منتظر را در آنجا پیدا می‌کند , اولین کسی که کریس به طور گذرا می‌بیند , دکتر Gibarians پسر نوجوانی است و دومی همسر سابقش کریس است .

یک زن جوان با گذشته ای اسرار آمیز به ساوتپورت در شمال کالیفرنیا میرود جایی که رابطه او با یک بیوه او را مجبور به مقابله با اسرار تاریکی که بر او ثابت شده میکند…

داستان واقعی زندگی "مری گریفیت" که پسرش به دلیل تعصبات مذهبی او بدست به خود کشی زده است.بر اساس کتابی نوشته "لئوری آرونز"

دو دوست که برای تعطیلات به همراه دخترانشان به ساحلی می روند. ناگهان خود را در یک موقعیت شرمسار میبینند ...

ویلیام تاکر در محله ی ناتینگ هیل (غرب لندن) کتاب فروشی دارد. یک روز آنا اسکات، ستاره ی امریکایی که به لندن آمده تا در فیلمی بازی کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ی ویلیام می شود و کتابی می خرد. اما ارتباط این دو که قاعدتا باید در همین جا تمام شود، ادامه پیدا می کند و پس از چندی به رابطه ای عاطفی تبدیل می شود…

این فیلم داستان یک روزنامه نگار است که به دستور سر دبیر روزنامه ای که در آن فعالیت میکند به دبیرستان قدیمی اش میرود...

"جنی فرل" زندگی آزادانه ای داشته. وقتی او در نهایت تصمیم می گیرد با زنی که خانواده اش تصور می کرده هم اتاقی اش است ازدواج کند، دنیای آرام و امن او به یکباره تغییر میکند و...

یک پسر نوجوان در بیمارستان با فردی بنام بابی آشنا می شود، مردی که بستری است و به زودی تبدیل به مربی و حامی او می شود. او در این بیمارستان چیزهایی را یاد می گیرد که شاید در دنیای بیرون نمی توانست تجربه اشان کند…