مووی کاتیج

میا، یک خدمتکار خوش دست، زمانی که زنی مرموز در محل کارش پیدا می شود، در حال فرار از دست گروهی از اراذل و اوباش خشن و ناتوان از صحبت کردن به زبان انگلیسی، زندگی اش دچار هرج و مرج می شود.

نوجوانان بی تجربه اما قدرتمندی نظیر خانم مارول، دختر سنجابی، خانم زلزله (Quake)، آقای میهن دوست (Patriot)، آمریکا چاوز و پسر جهنمی (Inferno) به عنوان گروهی از قهرمان های بلندپرواز به نیروهای ارتشی ملحق می شوند. زمانی که دنیای مارول با تهدید و خطری غیر قابل انتظار روبرو می شود، این گروه که متشکل از نوجوان های یاغی و آموزش ندیده است دور هم جمع می شوند و به دنیا ثابت می کنند که گاهی اوقات تفاوت بین یک قهرمان واقعی با یک اراذل و اوباش، تنها در نام آنها است…

«جک اسلیتر» (شوارتسنگر)، مأمور ویژه، گروهی از افراد پلیس را از اطراف آسمان خراشی دور می کند و در پشت بام ساختمان با قاتلی به نام «ریپر» (نونان) که پسر کوچک او را گروگان گرفته، درگیر می شود. کمی بعد معلوم می شود همه ی این ماجراها در یک فیلم «آرنولد شوارتسنگر» به نام «جک اسلیتر 3» جریان داشته که در سینمایی پرت به نمایش درآمده است...

داستان فیلم در مورد کورت اسلون است که تصمیم دارد کیک بوکسینگ تمرین کند تا بتواند انتقام فلج شدن برادرش را در مسابقات بگیرد...

وقتی توطئه ی بر علیه یک سرباز عملیات ویژه صورت می گیرد او درصدد جبران و تلافی حوادث بر می آید.

«مارتین بلانک» یک مامور حرفه ای است، که برای یک ماموریت به حومه شهر دیترویت فرستاده می شود و بر حسب تصادف جشن تجدید دیدار دوران دبیرستان او نیز در همان مکان برگزار می شود...

گانتز ، یک فیلم انیمیشنی محصول کشور ژاپن هست که بر اساس یک مجموعه کمیک ژاپنی ساخته شده است. در خلاصه داستان فیلم آمده است ، کورونو در همین حین که با هیولاهای مهاجم مبارزه می‌کند ، دوستش ریکا را نیز نجات می‌دهد. اما خودش زمان مبارزه با فرمانده‌ی آنها کشته می‌شود. ریکا و هم تیمی‌های بازمانده‌اش به پایگاه منتقل می‌شوند تا…

سال 2565. اشباحی فضایی با شهاب سنگی به زمین آمده اند و آن را تسخیر کرده اند. انسان ها به شهرهایی عقب رانده شده اند و «دکتر آکی راس»، دانشمندی که یکی از همان جانوران شبح گونه زخمی مرگبار به او زده، در جست و جوی اطلاعاتی در باب هدف و فیزیولوژی این موجودات است...

«سو چارلتن» (کوزلووسکی)، گزارشگر مجله ی «نیوزدی» نیویورک، به استرالیا می آید تا داستان شخصیتی افسانه ای به نام «مایکل ج. کراکودایل دندی» را دنبال کند. او پس از آشنایی با «دندی» مجذوبش می شود و دعوتش می کند تا به نیویورک بیاید...

«دیلن» (باریمور)، «ناتالی» (دیاز) و «الکس» (لیو)، یک بار دیگر به دفتر رئیس شان، «چارلی» (صدای جان فورسایت) فراخوانده می شوند و در جریان تازه ترین مأموریت شان قرار می گیرند: پیدا کردن یک جفت انگشتر که حاوی اطلاعاتی طبقه بندی شده هستند...