مووی کاتیج

در فیلم راه های نرفته یک روز در زندگی لئو و دخترش، مولی، همانطور که او با چالش های ذهن آشفته پدرش مقابله می کند. وقتی آنها راه خود را در میان شهر نیویورک می سازند، سفر لئو کیفیت توهمی به خود می گیرد، چنانکه او زندگی های متناوبی که می توانست زندگی کند، شناور می کند، در نتیجه همانطور که مولی به آینده فکر می کند، با راه شخصی خودش دست به گریبان است…

پدری برای بهبود بخشیدن به زندگی خود پس از مرگ پسرش دست به سفر می زند و در سفر خود اتفاقات جالبی برایشان به وحود می آید

پدر و دختری وقتی که به یک مراسم رقص می‌روند، در میانه راه، دوست صمیمی دختر را کنار جاده می‌بینند. وقتی که کنار او می‌ایستند و می‌خواهند او را سوار کنند، نیت خیر آنها بزودی نتایج وحشتناکی را به دنبال خواهد داشت.

آقای «لازارسکو» 63 ساله می‌باشد و احساس می‌کند روزهای پایانی عمرش فرا رسیده است. او به محض اینکه احساس بیماری می‌کند درخواست آمبولانس کرده و به بیمارستان منتقل می‌شود. پزشکان بیمارستان از انجام عمل جراحی امتناع می‌کنند و او مجبور می‌شود به بیمارستانهای مختلفی مراجعه کند چراکه هیچکدام از پزشکان، نمی‌توانند بیماری او را به طور دقیق تشخیص دهند.

در جشن تولد ۶۰ سالگی پدر خانواده، برخی حقایق ناخوشایند خانوادگی بر ملا می شود...

یک کارآگاه مشکل دار برای ردیابی یک جفت قاتل زنجیره ای به ممفیس سفر می کند.

فیلم داستان زندگی رئیس جمهور سابق ایالات متحده «ریچارد نیکسون» از دورانی که یک پسر جوان بود تا زمانی که ریاست جمهوری اش با شرمساری پایان یافت است...

جوی و جک رابرن كه در یك عمارت قدیمی پنسیلوانیا بزرگ شده اند و در خانه هایشان كه توسط استاد استبدادی خود آموزش دیده اند ، پرورش یافته اند ، هرگز به كسی جز یكدیگر وابسته نبودند.

« جين اير » ( فونتين ) ، دخترك فقيرى كه در مدرسه‏اى شبانه‏روزى بزرگ شده ، به عنوان معلم سرخانه به تورنفيلد ، خانه‏ى « ادوارد راچستر » ( ولز ) ، مردى ثروتمند اما رنج‏كشيده مى‏رود و خيلى زود ميان او و « راچستر » رابطه‏اى عاطفى شكل مى‏گيرد.

یک کارآگاه باهوش و برجسته جرایم جنایی در حین تحیقی بر یک پرونده قتل بسیار مخوف شروع به پنهان کاری میکند چرا که سرنخ های بدست آمده وی را به سمت زنی عشق زندگی اوست راهنمایی میکند اما....