مووی کاتیج

این فیلم بر اساس داستان واقعی است. در دهه ی پنجاه میلادی گروهبان سلیمان در جنگ کره ای ها شرکت می کند. او کودکی را که تمام خانواده اش را در جنگ از دست داده است پیدا می کند و نام او را آیلا می گذارد. در روزهای پایانی جنگ به سلیمان گفته می شود که باید به خانه بازگردد. اما او نمی خواهد آیلا را ترک کند و از تمام قدرتی که دارد استفاده می کند تا او را با خود ببرد. اما…

ارتش بریتانیا یک گروه کوچکی از سربازان بسیار ماهر را استخدام می کند تا در طول جنگ جهانی دوم در برابر نیروهای نازی ها در برابر نیروهای نازی ها اعتصاب کنند.

وکیلی که به بازپرس خصوصی تبدیل می شود، پرونده یک فرد گم شده را بر عهده می گیرد و او را به یک جستجوی غیرمنتظره و تغییر دهنده زندگی سوق می دهد.

سامت، معلمی که قبلاً در شهر زندگی می‌کرد، به عنوان جلادان یک جرم ناپدید از دیگران به روستایی در آناتولی منصوب می‌شود. او و همکارش کنان درگیر اتهامات ناخوشایند دو دانش‌آموز دختر می‌شوند. به دنبال این اتهامات، زندگی سامت دگرگون می‌شود و او با نورای، معلم روستای همسایه آشنا می‌شود. نورای نیز قبلاً در یک حادثه تروریستی آسیب دیده و یک پای خود را از دست داده است. در این سفر، که هر دو مرز عشق و دوستی را تجربه می‌کنند، نگرش سامت به زندگی تغییر کرده و او نیز به نورای علاقه‌مند می‌شود.

سرهی جراح اوکراینی در منطقه درگیری در شرق اوکراین توسط نیروهای نظامی روسیه اسیر می شود و در زمان اسارت در معرض صحنه های هولناکی از تحقیر، خشونت و بی تفاوتی نسبت به زندگی انسان ها قرار می گیرد.

داستان گروه ضربت 40 نفره ترکیه که باید از یک ایستگاه رله دفاع کنند.

پس از اینکه همسرش او را ترک می کند؛یک عکاس با بحران وجودی روبرو شده و تلاش می کند با ملاقات پسر عمویش کنار بیاید...

چند پلیس از همه جا بی‌خبر، به طور اتفاقی در ساختمانی عجیب گیر می افتند که شبیه جهنم به نظر میرسد…

سه دختر جوان بعد از این که نمی‌توانند با خانواده‌های ثروتمندی که أن‌ها را به سرپرستی گرفته‌اند، کنار بیایند، یکی پس از دیگری نزد پدرشان در یک روستای محروم برگردانده می‌شوند...

در یک منطقه جنگی، جایی که در آن ظلم بیداد می کند، هفت تکاور با مرگ دسته پنجه نرم می کنند…