مووی کاتیج

این سریال طی یک سری مکالمه تلفنی بهم پیوسته، داستان مرموز گروهی از غریبه ها که زندگی آنها در آستانه فروپاشی است را به تصویر می کشد…

در دهه 1980 در استرالیا، وقتی یک رئیس دارودسته مواد مخدر خانواده ای را از هم می پاشاند، پسر باهوش خانواده به همراه برادرش قدم به مسیری سراسر عشق، رستگاری و انتقام می گذارد.

“تد” باز می‌گردد تا در سال 1993، ابتدای زندگی یک اسباب‌بازی خرس عروسکی به نام تد را نشان دهد. در این دوران، تد با خانواده بنت و به خصوص با جان بنت، مادرش سوزان، پدرش متی، و دوست پسر عموی‌اش بلر، در ماساچوست زندگی می‌کند. زندگی تد پر از ماجراها و خاطراتی جذاب و شیرین است.

پس از وقوع نشست زمین در مرکز شهر لس آنجلس، اعضای یک خانواده از یکدیگر جدا می شوند. مادر و پسر به همراه چند رهگذر دیگر به داخل حفره ای عظیم سقوط می کنند و سپس تلاش می کنند مسیر بازگشت خود را پیدا کنند. پدر و دختر خانواده که از سقوط نجات پیدا کرده اند و بر روی زمین باقی مانده اند، به دنبال راهی برای نجات خانواده خود هستند. پدر که سابقا با مشکلات روانی دست و پنجه نرم می کرده، متوجه می شود که شاید بتواند در این فرصت زمان کم، با کمک این اختلال ها عزیزانش را پیدا کند.

داستان “اکو” حول محور مادری به نام مایا لوپز می‌چرخد که با یک تراژدی شخصی مواجه می‌شود. دختر او با بازی سوینی، یک شخصیت ترسناک و لرزان، درگیر جرم و جنایت می‌شود. این وقایع باعث می‌شود که مایا لوپز تصمیم بگیرد به زادگاهش بازگردد و با گذشته‌اش رو به رو شود. او در این سفر به ارتباط با ریشه‌های بومی آمریکایی‌اش پرداخته و سعی می‌کند خانواده و جامعه‌اش را در آغوش بگیرد.

داستان دو کارآگاه باهوش را دنبال می‌کند که بر سر یک محکومیت تاریخی به قتل، با مسائل نژادی، شکست نهادی و تلاش برای یافتن زمینه‌های مشترک در بریتانیای قطبی شده سر و کار دارند.

مردی جوان که با سختی و شکست های بسیاری در زندگی اش مواجه شده، تصمیم می گیرد به زندگی خود پایان دهد، اما باید ماموریت عجیبی را انجام دهد و...

یک زوج جوان به نام جی و سامانتا تصمیم می گیرند به یک خانه بزرگ و قدیمی که به ارث برده اند، نقل مکان کنند و آنجا را به محلی برای اقامت مسافران تبدیل کنند. اما به زودی سامانتا متوجه اتفاقات عجیب و غریبی می شود که...

«برادران سان»، ماجرای گانگستری اهل تایپه به نام چارلز سان است که تبدیل به قاتلی سنگدل شده اما وقتی یک آدمکش ناشناس پدرش را می کشد، برای محافظت از مادر و برادر کوچکش باید به لس آنجلس برود.

ده سال پیش «دروازه» ظاهر شد و دنیای واقعی رو با قلمروی جادو و هیولاها پیوند داد. برای مبارزه با این جونورهای پست، مردم عادی قدرت های مافوق بشری دریافت کردن و به "شکارچی" معروف شدن. سونگ جین وو بیست ساله یکی از این شکارچی‌هاست، اما به دلیل قدرت رقت انگیزش در مقایسه با حتی یک رتبه-ای، به عنوان "ضعیف ترین جهان" شناخته می‌شه. با این حال، اون به طور خستگی ناپذیر هیولاها رو توی دروازه‌های رده پایین شکار می‌کنه تا هزینه‌های پزشکی مادرش رو پرداخت کنه. با این حال، این سبک زندگی فلاکت بار زمانی تغییر می‌کنه که جین وو، که معتقده تنها کسیه که توی ماموریتی که به طرز وحشتناکی اشتباه پیش رفته جون خودش رو از دست داده، سه روز بعد توی بیمارستان از خواب بیدار می‌شه و یک صفحه اسرارآمیز در مقابلش شناور می‌شه...